در بحث قبل گفتيم: معناي برهان نظم اين است كه اگر نظم از عالم هستي حذف شود اين جهان نابود ميشود و نيز در وجود انسان اگر عضوي از اعضايش كار خود را طبق برنامه انجام ندهد نميتواند ادامه حيات بدهد. اگر انسان مغز، قلب، دستگاه گوارش دهان، زبان و زبان كوچك، غده بزاقي و معده و ... نداشت، زندگي برايش ممكن نبود. لذا وجود اينكه خالق مدبر حكيمي بر جهان حكمفرماست. اگر در عالم هستي مثلاً هوا نبود، يعني اين زمين، زرهي به نام هوا نداشت، سكونت در آن ممكن نبود. هيچ گياه يا حيواني نميتوانست روي زمين زندگي كند و علاوه بر اين طولي نميكشيد كه سنگهاي آسماني آن را نابود ميكرد.
براي هوا بيشتر از ده خاصيت ذكر شده است و اگر هوا يا دريا نبود اصلاً كرهزمين نبود. اگر بيابان نبود و گياه از زمين نميروييد، اين زمین نبود و الي آخر كه اين گونه نعمتها خود دليل بر نظام تام ميكند كه خالق حكيم مدبري بر اين جهان حاكم است.
در بدن انسان و جهان هستي، چيزهايي وجود دارد كه اگر وجود نداشت ضرري به جهان هستي و انسان نميزد. زمين و انسان وجود داشت و قابليت ادامه حيات نيز داشتند، اما بودنش براي انسان و يا موجودات ديگر مفيد است. اين گونه نعمتها دلالت به نظم اتم ميكند و ميرساند علاوه بر اين كه خالقش مدبر است، لطيف و رحيم هم هست، «الله لطيف بعباده»
به عبارت ديگر اين نظام، اتم و مافوق تمام است و به قول استاد بزرگوار ما علامه طباطبايي (رحمهالله عليه) لبريز است، اين گونه چيزها در بدن انسان فراوان است، چنانچه در عالم هستي هم زياد است و به قول شيخالرئيس، اگر گودي كف دست و پا، يا مژگان براي چشم، يا ابرو و براي صورت نبود، انسان نميتوانست ادامه حيات دهد، اما برايش مشكل بود. ولي اگر قلب و مغز نداشت نميتوانست ادامه حيات دهد.
پس مغز و قلب و ريهها نظام تام و گودي كف دست و پا مژگان، نظام اتم است. از جمله چيزهايي كه در قرآن براي نظام اتم بيان شده است، تسخير درياهاست و استفاده از كشتي و اين كه از دريا بتوانيم استفاده كنيم و نيز رام شدن حيوانها براي انسان كه بتواند براي حمل بار و طي مسافتهاي دور و استفادههاي ديگر از آن بهره برد.
در سوره يس دو سه جا، به اين نعمت بزرگ اشاره شده، به اين مضمون كه: اگر انسان نميتوانست كشتي بسازد و دريا را تسخير كند ادامه حيات برايش ممكن، اما مشكل بود. يا مثلاً حيواناتي كه انسان از آنها استفاده ميكند اگر نبودند يا مسخر انسان نبودند، ادامه حيات بدون آنها همراه با تحمل مشقات فراوان بود.
بنابراين تسخير درياها و كشتيها و تسخير حيوانات، نظير گاو، شتر، اسب و قاطر، همة اينها براي انسان دلالت بر نظام اتم ميكند. دليل بر اين است كه يك خالق مدبر حكيم و علاوه بر اين لطيفي، بر اين جهان حاكم است. لذا قرآن در جاي ديگر ميفرمايد:
«وَ سَخَّرَ لَكُمُ الفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي البَحْرِ بِاَمْرِهِ»
در آيه ديگر ميفرمايد:
«اللهُ الَّذي سَخَّرَ لَكُمُ البَحْرِ لِتَجْرِيَ الفُلْكَ بِاَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَكُمْ تَشْكُروُنَ»
به اين نظام اتم ميگويند، يعني علاوه بر اين كه آياتي در اين جهان هست كه، دلالت بر نظام تام ميكند، آيههاي فراواني در وجود انسان و خارج از وجود انسان است كه دلالت بر نظام اتم ميكند. آيهاي كه باقي مانده است ميخواهد راجع به نظام اتم صحبت كند. بحث گذشته درباره نظام تام بود و الآن دربارة نظام اتم صحبت ميكند و ميفرمايد:
وَءَايَةٌ لَّهُمُ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الفُلْكِ المَشْحُونَ(41)
«و برهان ديگر آنكه ما نژاد بشر را در كشتي پر بار سوار گردانيديم (و از درياي پرموج عالم به ساحل سالمت رسانيديم)»
نشانهاي براي شما مردم هست، نشانة اينكه، حكيم، مدبر و لطيفي بر اين جهان حاكم است. آن نشانه چيست؟ «انا حملنا» يعني ما حمل كرديم ماضيهاي اينجا به معناي استمرار است «ذريتهم في الفلك المشحون» آباء و اجداد شما را، شما را و بعديها را در كشتي قابل استفاده، كه مجوف (تو خالي) است. «فلك مشحون» منظور «فلك مملو» است. يعني آن كشتي كه شما ميتوانيد با آن ا جناس و بارهاي گران حمل كنيد. ميدانيد كه امروزه يكي از وسايل مهم و بزرگ براي حمل اجناس، در جهان همين كشتيهاي باربري است و «هم» در «ذريتهم» پدران و آباء است. «ذريه» به معاني ابناء و فرزندان است كه ظاهراً براي افاده استمرار لفظ «ذريه» آورده شده. در هر حال آية شريفه چنين معنا ميشود كه:
نشانه و دليل ديگر آن كه ما نژاد بشر را در كشتي پربار سوار كرديم (او را از درياي پرموج به ساحل نجات رسانيديم) كه خود و اجداد و فرزاندانشان را بر روي دريا حمل ميكند و به ساحل نجات ميرساند.
وَ خَلَقْنَا لَهُم مِّن مِّثْلِهِ مَا يَرْكَبُونَ(42)
«و براي آنها مثل كشتي خلق كرديم، چيزي را كه بر آن سوار شوند»
اين آيه در مورد خشكي است يعني چارپاياني را آفريده كه حيواناتي رام باشند و اهلي، علاوه بر اينكه سواري ميدهند از خود آنها استفادهها برده ميشود، از قبيل پشم و گوشت و شير البته لفظ «ما يركبون» يعني آنچه كه سوار آن شوند، شايد مقصود اتومبيل و ترن و هواپيماهاي غولپيكر هم باشد و به نظر ميرسد لفظ «ما يركبون» تاب تحمل اين معاني را هم داشته باشد.
وَ إِن نَّشَأْنُغْزِقْهُمْ فَلَا صَريخَ لَهُمْ وَ لاهُمْ يُنقَذُونَ(43)
«و اگر بخواهيم (به تندي موجي چنان همه را به دريا غرق كنيم كه ابداً نه فريادرسي و نه راه نجاتي يابند»
اگر ما بخواهيم آنها را غرق ميكنيم «فلا صريخ لهم» ديگر فريادرسي نيابند. خودشان كه نميتوانستند براي خودشان دريا را مسخر كنند، و نميتوانند كشتي را مسخر كنند. چنانچه اگر وضع چوب به طريقي بود كه زير آب ميرفت، يا وضع طوري بود كه چيز مجوف و تو خالي روي آب نميايستاد «و لا هم ينقذون» ديگر كسي نبود كه اين غرق شدهها را نجات دهد. الآن هم اگر مشيت خداي تعالي قرار گيرد، تند بادي مهيب يا موجي ميتواند همه را در هم شكند و خرد كند. آيا در اين هنگام فريادرسي جز خداي متعال هست؟
إِلَّا رَحْمَهً مِّنَّا وَ مَتَعاً إِلَِ حِينٍ(44)
«مگر باز لطف و رحمت ما آنها را نجات دهد و تا وقت معين بهره زندگي بخشد»
به قول صاحب مجمعالبيان عليهالرحمه اين «الا رحمه» استثناي مفرغ است. و معنايش اين ميشود: رحمت و عنايت پروردگار است كه براي شما كشتي درست كرد و همان است كه شما را غرق نميكند. از آن طرف هم گاهي اوقات، انسان در دريا غرق ميشود، اما نميميرد. زيرا اجلش نرسيده است «الا رحمه منّا» يعني اينها فريادرسي ندارند مگر رحمت ما شامل حالشان شود و تا وقت معيني از زندگي بهره برند.
پس متوجه شديم كه از آيه «و آيه لهم الارض الميته» تا «الي حين» مربوط به بحث توحيد و برهان نظم بود، كه هم اثبات توحيد و هم اثبات اصل وجود خدا را ميكرد.
قرآن، از اينجا شاخهاي ديگر، آن هم فرعي پرثمر را مطرح ميفرمايد. قبلاً عرض شد كه تركيب قرآن، مزجي است، يعني شاخههاي مختلفي دارد كه هر كدامش ميوة خاص خود را به بار مينشاند. ولي قبل از معني كردن اين سه آيه مقدمهاي لازم است، و تقاضا دارم همه، مخصوصاً جوانهاي عزيز، به اين مقدمه توجه كنند. اين آياتي كه مربوط به بحث ما است زياد بخوانند و به اين سه آيه شريفه اهميت بيشتري بدهند كه براي خودسازي انسان مفيد است.